دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

قسمت

نازنینم! کاشکی برمی گشتی پیشم

کاش می دونستی نباشی، من دیگه بهار نمیشم

کاش بدونی اگه می خندم هنوزم

نمی خوام به روزگار بگم که از دستش می سوزم

اما انگار قسمت اینه که یه عاشق باز بشینه

زیر قطره های بارون، تا کسی چشمای خیسشو نبینه

این منم درخت بی برگ، ضربه سخت تبر رو تنه ی دلم نشسته

تبره ، انگاری این بار پل وصل و هم شکسته


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد