دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

محرم

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
...

حس بد

یه احساس بدی دارم، اره، احساس  خوبی نیست     چرا دستای من تنهاست،چرا دستای من خالیست

چرا  هر  بار که دل دادم، شدم  بازیچه دست دنیا      مثل  موج هایی که  میمیرن،لب ساحل ،لب دریا

چراهرروزی که میره،میشه عذاب این دل خستم       نگاهم  به  آسمون میشه ، چرا من خالیه دستم

چرا تنهایی هر لحظه، مثل خوره  افتاده  به جونم      ببین اشکام ازم خستن،ببین تنهایی  من نمیتونم

چرا هر  جا  که  میرم،  صدای خنده  هاش  میاد       نمیدونه که  دارم میمرم، شدم بازیچه دست  باد

ببین یه  دنیا  حرف  دارم، وقتی  ببینمت  یه روز       ببین  هنوز دیر  نشده، ای دل  بیچاره من بسوز

میون  این  همه لبخند، ببین  تنهایی  بغض کردم       یه  احساس بدی دارم ، دلم میخواد  که  برگردم

میون  این  همه اشکام ، ببین تنهایی  دق  کردم       دارم از  دست تو  میرم،دارم میرم،بر نمیگردم

سکوت و  میشکنم آروم، میشم هم پای ابرا  من       میبارم آروم و نم نم ،به پای دشت و صحرا من

یه  احساس بدی دارم ، دلم میخواد   که  برگردم       دیگه فرصتی نمونده، رگ و با  تیغ آشنا  کردم


همین روزا

خش ، خش  برگای  در ختها، زیر  پای  هر  پیاده      یه آهنگی که برام غریبه،یادی که رفته  ز  یاده

وقتی از سکوت جاده،نمیشه ترانه ای رو  سرود       وقتی برگای درخت ها،عوض میشه خیلی  زود 

چه  زود میگذره  همین  روزا ، همین روزا برام      همین روزاکه درگیرم،من باهمه ی تنهایی هام

این همه ظلمت و سیاهی،آسمون قهره با چشمام       یا چشمای من سیاهه،یا که تاریکه همه دنیام

تیک تیک ساعت قدیمی،دلتنگیهامو  کرده  بهونه       دلگیرم ازتوای خدایا،دلگیرم از  تو ای زمونه

این  ثانیه  های  لعنتی ، منو به پوچی می کشونه       میرم  تا جایی که دیگه ،اثری از من نمیمونه

چقدر سخته  خدایا، دل  تنگ  دستای  کسی نبودن       همیشهه باشی تورویاش،قصه تنهایی سرودن

چقدر سخته  خدایا، تنها  بودن  و  تنهایی  کشیدن        غیردستای خودت تودنیا،دستای کسی روندیدن

زمستونم  با  همه سردیش، هنوزم واسم  قشنگه        زمستونم باهمه دلتنگیش،هنوزواسم یه رنگه

یه روزی از همین روزا ،ته  میکشم، تموم میشم        رها میشم ازاین قفس،اسیر خاک شوم میشم


صدات

شنیدم داره تو قلبت یه نفر جامو میگیره
دیگه هیچکی نمیتونه جلو اشکامو بگیره
نیستی و دارم میسوزم گریه داره حالو روزم
نمیدونم چرا؟اما تورو دوست دارم هنوزم

بعد از تو توی دلم نیمه شباهیچی جز غم نیست
حسرتت موند تودلم واسه غمام هیچی مرحم نیست

با یادت امشب شدم دیوونه
بی تو غصم روی این شونه
دیگه نمیاد صدات توی این خونه



هوس

برای من نوشته ٬ گذشته ها گذشته

تمام قصه ها هوس بود

برای او نوشتم

برای تو هوس بود ٬ ولی برای من نفس بود

کاسکی خبر نداشتی دیوونه ی نگاتم

یه مشت خاک ناچیز ٬ افتاده ای به زیر پاتم

کاشکی صدای قلبت نبود صدای قلبم

کاشکی نگفته بودم تا وقت جون دادن باهاتم

تاوقت جون دادن باهاتم

نوشته هر چه بو تموم شد

نوشتم عمر من تموم شد

نوشته رفته ای ز یادم

نوشتم شمع رو به بادم

نوشته در دلم هوس مرد

نوشتم دل توی قفس مرد

کاشکی نبسته بودم

زندگی مو به چشمات

کاشکی نخورده بودم

به سادگی فریب حرفات

لعنت به من که آسون

به یک نگات شکستم به این دل دیوونه

راه گریز و ساده بستم


رها باش

وابسته نشو.

وابسته نشو به هیچ چیز، نه به آدمها ،نه به کار و نه به زندگی!

رها باش.

دلبسته نشو به هیچ چیز، به هیچ کس،

دلبسته ی عشق نشو، هرگز!

هیچ چیز نمی ماند برای تو

رها شو.

آزاد شو.

دل نبند به آدمها، به زمین!

آزاد باش

رها باش چون باد.

دلبستگی مرگ است و عشق تنهایی.

بی خود از هیچ باش

بی خود از خویش...



مرگ بی صدا...

طنابو محکم تر بگش،راحت بهم بگو بمیر       من که دلم مال توئه،جونم رو راحت تر بگیر

واسه مرگ بی صدا،صندلی وزودی بکش        وقتیکه  بود و نبودم،حتی نیومدش به  چشم

واسه مرگ بی صدا،نگاه آخربرام  عذابه         من نگاهت ونمیخوام،چهره تو فقط یه نقابه

چهره ی  نقاب قبلیت،خیلی مهربون  نبوده        خیلی آسون و راحت،عشقمو از من  ربوده

دیگه دستاتو نمیخوام،من دنیا  تونمیخوام         میخوام که نباشم،من اون اشکاتو نمیخوام

جونمو راحت تر بگیر،دیگه  دنیام سیاهه          واسه  تواول قصه،واسم همیشه آخرراهه

مردنمو ببین و  بگذر،خسته ام از  زمونه          طنابومحکمتربکش،این دیگه راه آخرمونه

ازکنار من نرو،میخوام توی دستات بمیرم          اگه توبرنگردی،دلم نمیخواد دستاتو بگیرم

تو آغوشم بمون باز،بزار جونم  تموم شه          قصه تلخ این جدایی،با شادی تو تموم شه

پایان تلخ قصه ما، مرگ بیصدای من  بود          برو به آزادی رسیدی،من شدم فنا و نابود