دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

ایثار...

تنم از حادثه خسته دلم ازغصه شکسته

یه مسافر غریبم راهی یک راه دورم

ناجی شکسته بالم که تویی تنها نشستی

ای که واسه خاطر من دل مردمو شکستی

پر بغض گریه بودم تو رسیدی تا بخندم

واسه پیدا کردن تو دل به جاده ها میبندم

راهی یه کوله راهم کوله بار عشقو بستم

دیگه از خودم بریدم دیگه از آینه خستم

تویی کعبه ی وجودم دور چشمه تو گشتم

نکن از دلم گلایه باید از تو می گذشتم

می خوام این عشق قشنگو از نگاهت پس بگیرم

نمی خوام مثل پرنده توی یه قفس بمیرم

ای نگاه آبی ناز کاش تو مهربون نبودی

میون این همه آدم تو یه همزبون نبودی

لحظه ی گذشتن از تو آخرین لحظه ی دیدار

واسه تو از تو گذشتم همینو میگن یه ایثار...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد