دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

دفتر خاطرات

محرم

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
...

نظرات 1 + ارسال نظر
دریا 1391/09/18 ساعت 05:22 ب.ظ http://zinat.blogsky.com

سلام دوسته گلم خوبی؟ممنون از نظراتت خوشحالم کردی موفق باشی

بدوردتا درودی دیگر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد